ریگ شو، کسی که می شوید ریگهای آمیخته به ذرات طلا را، (ناظم الاطباء)، شستن ریگ تا خردۀ زر و نقره از آن حاصل کنند، (از غیاث اللغات)، - ریگ شو، ریگ شوی کردن، شستن ریگ زرگری، (آنندراج)، شستن دانه ها و حبوب را در ظرف پرآب تا ریگ و مواد دیگر مخلوط بدان ته نشین شود، (یادداشت مؤلف) : کجا افتادی ای دردانۀ مقصود ازدستم که من با سیل خون این خاکدان را ریگ شو کردم، صائب تبریزی (از آنندراج)
ریگ شو، کسی که می شوید ریگهای آمیخته به ذرات طلا را، (ناظم الاطباء)، شستن ریگ تا خردۀ زر و نقره از آن حاصل کنند، (از غیاث اللغات)، - ریگ شو، ریگ شوی کردن، شستن ریگ زرگری، (آنندراج)، شستن دانه ها و حبوب را در ظرف پرآب تا ریگ و مواد دیگر مخلوط بدان ته نشین شود، (یادداشت مؤلف) : کجا افتادی ای دردانۀ مقصود ازدستم که من با سیل خون این خاکدان را ریگ شو کردم، صائب تبریزی (از آنندراج)
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل، 916 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه هیرمند و محصول عمده آنجا غلات و لبنیات و صنایع دستی زنان گلیم و کرباس بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل، 916 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه هیرمند و محصول عمده آنجا غلات و لبنیات و صنایع دستی زنان گلیم و کرباس بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)